بسم الله
شمردن گره هایش هم برایم سخت است ! یا شاید زجر آور ! گره هایی که میبینم چگونه بازش میکند ، یا با همان بسته اش کنار می آید ! یا گاهی خسته می نشیند و فقط نگاه میکند ، اما لبخند میزند ! گره های زندگیش را میگویم ، شاید من اینها را گره میبینم ، شاید برای خودش کلیدی است ، کلید حل همان چیزهایی که مشکل میخوانم شان !
شنیده ام که میگویند : هر که در این بزم مقرب تر است ... شاید این گره هاست ، که دلش و به آسمون گره زده ! شاید نه ، حتما ...
دعاش کنید ...
در پناهش
نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 5:16 عصر روز سه شنبه 88 تیر 23